مالکیت قرآن

سوره شوری آیه 49

آیه : لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یخَْلُقُ مَا یَشَاءُ یهََبُ لِمَن یَشَاءُ إِنَاثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ

ترجمه : خداست تنها مالک زمین و آسمانها ، هر چه بخواهد مى‏آفریندو به هر که خواهد فرزند اناث (دختر) و به هر که خواهد فرزند ذکور(پسر) عطا می کند .
تفسیر :  نمونه روشنی از این آیه اینکه هیچ کس از خود چیزى ندارد و هر چه هست از ناحیه او است . اینکه به هر کس اراده کند دختر مى‏بخشد و به هر کس بخواهد پسر. یا اگر بخواهد پسر و دختر ، هر دو آنها را مى‏دهد و هر کس را بخواهد عقیم و بى فرزند مى‏گذارد وبه این ترتیب مردم به چهار گروه تقسیم می شوند : آنهایى که تنها پسر دارند و در آرزوى دخترى هستند و آنها که دختر دارند و در آرزوى پسرى و آنها که هر دو را دارند و گروهى که فاقد هر گونه فرزندند و قلبشان در آرزوى آن پر مى‏کشد.
و عجب اینکه هیچ کس نه در زمانی که گذشته و نه در امروز که علوم و دانشها پیشرفت فراوان کرده قدرت انتخاب در این مسئله را ندارند . علیرغم تمام تلاشها هنوز کسی نتوانسته است عقیمان واقعی را فرزند ببخشد و یا نوع فرزند را طبق تمایل انسان تعیین کند .

گر چه نقش بعضى از غذاها و داروها را در افزایش احتمال تولد پسر یا دختر نمى‏توان انکار کرد، ولى باید دانست که اینها فقط احتمال را افزایش می دهد و نتیجه هیچ یک قطعی نیست .

مبنای مالکیت اشخاص

 سوره بقره آیه 286

آیه : لا يُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرينَ

 

ترجمه : خدا هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر توانایی او ( و روز جزا ) نیکی های هر شخصی به سود خود او و بدیهایش نیز به زیان خود او است. بار پروردگارا! ما را بر آنچه که از روی فراموشی یا به خطا انجام داده ایم مؤاخذه مکن ، بار پروردگارا! تکلیف گران و طاقت فرسا چنان که بر گذشتگان نهادی بر ما نگذار ، بار پروردگارا! بار تکلیفی فوق طاقت ما را به دوش منه و بیامرز و ببخش گناه ما را و بر ما رحمت فرما تنها سلطان ما و یار و یاور ما تویی ، ما را بر ( مغلوب کردن ) گروه کافران یاری فرما

تفسیر: وظایف و تکالیف الهى هیچگاه بالاتر از میزان قدرت و توانایى افراد نیست و لذا باید گفت که تمام احکام با همین آیه تفسیر و تقیید مى‏گردد، هر کسى محصول عمل نیک و بد خود را مى‏چیند و در این جهان و جهان دیگر با نتایج و عواقب آن روبرو خواهد شد.

 از زبان مؤمنان هفت درخواست از درگاه پروردگار بیان مى‏کند که در واقع آموزشى است براى همگان که چه بگویند و چه بخواهند.
نخست مى‏گوید:" پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا خطا نمودیم ما را مؤاخذه مکن" 
در پاسخ باید گفت: گاهى فراموشى نتیجه سهل‏انگارى خود انسان است .
بنا بر این فراموشکاریهایى که زاییده سهل‏انگارى است قابل مجازات است.
دومین درخواست ، مى‏گوید:" پروردگارا! بار سنگینى بر دوش ما قرار مده آن چنان که بر کسانى که پیش از ما بودند .
در پاسخ باید گفت: همانطور که از آیات قرآن استفاده مى‏شود تکالیف شاق براى امم پیشین، در اصل شریعت نبوده، بلکه پس از نافرمانیها به عنوان عقوبت و کیفر قرار داده شده است. همانطور که بنى اسرائیل به خاطر نافرمانیها پى در پى از خوردن پاره‏اى از گوشتهاى حلال محروم شدند . 
در سومین در خواست مى‏گویند:" پروردگارا! مجازاتهایى که طاقت تحمل آن را نداریم براى ما مقرر مدار" 
و در چهارمین و پنجمین و ششمین تقاضا مى‏گویند:" ما را ببخش و گناهان ما را بپوشان .
و در هفتمین و آخرین درخواست مى‏گویند:" تو مولى و سرپرست‏ مایى، پس ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان .
و به این ترتیب تقاضاهاى آنان شامل دنیا و آخرت و پیروزیهاى فردى و اجتماعى و عفو و بخشش و رحمت الهى مى‏گردد، و این تقاضایى است بسیار جامع.

عرفی بودن مفهوم مال

 (سوره نساء آیه 126- سوره توبه آیه 24)

سوره نساء آیه 126

    آیه :وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحيطاً

ترجمه :هر چه در آسمانها و زمین است مِلک خداست و او به همه چیز احاطه و آگاهی دارد.

 

تفسیر:  در این آیه اشاره به مالکیت مطلقه پروردگار و احاطه او به همه اشیاء مى‏کند و اشاره به این که اگر خداوند ابراهیم را دوست خود انتخاب کرد نه به خاطر نیاز به او بود، زیرا خدا از همگان بى‏نیاز است بلکه به خاطر سجایا و صفات فوق العاده و برجسته ابراهیم بود.

سوره توبه آیه 24

آیه : قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشيرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ

 ترجمه : ای رسول ما بگو امت را  که ای مردم اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان خود را و اموالی که جمع آورده اید و مال التجاره ای که از کسادی آن بیمناکید و منازل (عالی) را که به آن دل خوش داشته اید بیش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست می دارید منتظر باشید تا امر نافذ (و قضای)خدا جاری گردد و خدا فسّاق و بدکاران را هدایت نخواهد کرد.

تفسیر : دراین آیه خطوط اصلى ایمان راستین از ایمان آلوده به شرک و نفاق ترسیم شده است و حد فاصل میان مؤمنان واقعى و افراد ضعیف الایمان مشخص گردیده و با صراحت مى‏گوید که اگر سرمایه‏هاى هشتگانه زندگى مادى که چهار قسمت آن مربوط به نزدیکترین خویشاوندان (پدران و فرزندان و برادران و همسران)، و یک قسمت مربوط به گروه اجتماعى و عشیره و قبیله است، و قسمت دیگرى مربوط به سرمایه‏ها و اندوخته‏ها، و قسمتى مربوط به رونق تجارت و کسب و کار، و سرانجام قسمتى به خانه‏هاى مرفه ارتباط دارد، در نظر انسان پرارزشتر و گرانبهاتر از خدا و پیامبر (ص) و جهاد و اطاعت فرمان او است تا آنجا که حاضر نیستند آنها را فداى دین کنند، معلوم مى‏شود ایمان واقعى و کامل تحقق نیافته است.

آن چه در آیه فوق می خوانیم مفهومش بریدن پیوندهای دوستی و محبت با خویشاوندان و نادیده گرفتن سرمایه های اقتصادی و سوق دادن به ترک عواطف انسانی نیست بلکه منظور این است که بر سر دو راهی ها نباید عشق زن و فرزند و مال و مقام و خانه و خانواده مانع از اجرای حکم خدا و گرایش به جهاد گردد و انسان را از هدف مقدسش باز دارد . 
مبنای مشروعیت مال

 (سوره مائده آیه 42 - سوره نسائ آیه 29)

سوره مائده آیه 42

 آیه : سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوکَ شَيْئاً وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ

ترجمه : آنها جاسوسان دروغ زن و خورندگان مال حرامند ، اگر به نزد تو آمدند خواهی میان آنها حکم کن یا روی از آنها بگردان ، و چنانچه روی از آنها بگردانی هرگز کوچکترین زیان به تو نتوانند رسانید ، و اگر حکم کردی میان آنها به عدالت حکم کن ، که خدا دوست می دارد آنان را که حکم به عدل کنند.

تفسیر :کافران به دروغهاى پیشوایان خود فراوان گوش مى دهند. ولى حاضر به پذیرش سخن حق نیستند. و دیگر این که سخنان خدا را تحریف مى کنند (خواه تحریف لفظى و یا تحریف معنوى ) هر حکمى را بر خلاف منافع و هوسهاى خود تشخیص دهند آن را توجیه و تفسیر و یا بکلى رد مى کنند. عجبتر اینکه بزرگان کافران به آنان دستور داده اند که اگر حضرت محمد (ص) حکمى موافق خواست ما گفت بپذیرید و اگر بر خلاف خواست ما بود از آن دورى کنید. آنها چنان در گمراهى فرو رفته اند و بقدرى آلوده اند که قابل شستشو نمى باشند بهمین دلیل آنها کسانى هستند که خدا نمى خواهد قلب آنها را شستشو دهد .

سوره نساءآیه 29

آیه : يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَيْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحيماً

ترجمه : ای اهل ایمان ، مال یکدیگر را به ناحق مخورید مگر آنکه تجارتی باشد که از روی رضا و رغبت کرده ( و سودی برید ) ، و یکدیگر را نکشید ، که البته خدا به شما بسیار مهربان است.

تفسیر : ایـن آیـه در واقـع زیـربـنـاى قوانین اسلامى را در مسائل مربوط به ((معاملات ومبادلات مالى)) تشکیل مى دهد، و به همین دلیل فقهاى اسلام در تمام ابواب معاملات به آن استدلال مى کنند، می دانیم (باطل) در مقابل (حق) است و هر چیزی را که ناحق و بی هدف و بی پایه باشد در بر می گیرد .در آیه« إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحيماً » امده است که مردم را از قتل نفس باز مى دارد و ظاهر آن به قرینه جمله آیه نهى از خودکشى و انـتـحـار می باشد ، یعنی حداوند مهربان نه تنها راضی نمی شود دیگری شما را به قتل برساند بلکه به خود شما هم اجازه نمی دهد که با رضایت خود خویشتن را به سمت نابودی بسپارید . اکنون این سوال پیش می آید که چه ارتباطی میان «قتل نفس» و «تصرف باطل  ناحق در اموال مردم» وجود دارد .پاسخ به این سوال روشن است و در حقیقت قرآن با ذکر این دو حکم پشت سر هم اشاره به یک نکته مهم اجتماعى کرده است و آن ایـن که اگر روابط مالى مردم براساس صحیح استوار نباشدو اقتصاد جامعه به صورت سالم پیش نـرود و در امـوال یکدیگر به ناحق تصرف کنند، جامعه گرفتار یک نوع خودکشى و انتحار خواهد شـد، و عـلاوه بـر ایـن کـه انـتـحـارهـاى شـخصى افزایش خواهد یافت ، انتحار اجتماعى هم از آثار ضمنى آن است.

دفینه (یکی از اسباب مالکیت است)

 (سوره کهف آیه 82)

آیه : َمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري ذلِکَ تَأْويلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً

ترجمه : و اما آن دیوار(را که تعمیر کردم) در این شهربدین جهت بودکه در زیر آن گنجی از آن دو طفل یتیمی که پدری صالح داشتند نهفته بود

، خدا خواست تا آن اطفال به حد رشد رسند تا به لطف خدا خودشان گنج را استخراج کنند. و من این کارهارا

نه از پیش خود ( بلکه به امر خدا ) کردم. این است مآل و باطن کارهایی که تو طاقت و ظرفیت بر انجام آن نداشتی.

تفسیر : پروردگارتو می خواست آنها به سر حد بلوغ برسند و گنجشگان را استخراج کنند « این رحمتی بود از ناحیه پروردگار تو » من مأمور بودم به خاطر نیکوکاری پدر و مادر این دو یتیم آن دیوار را بسازم مبادا سقوط کند و گنج ظاهر شود و به خطر افتد . مهمترین مسئله ای که دانشمندان بزرگ را در این داستان به خود مشغول ساخته ماجراهای سه گانه ای است که این مرد عالم در برابر موسی انجام داد . موسی چون از باطن امر آگاه نبود زبان به اعتراض گشود ولی بعداً که توضیحات استاد را شنید قانع شد .

از نظر نظام تدوین الهی هیچ مانعی ندارد که خداوند هستی کودک نابالغی را گرفتار حادثه ای کند و در آن حادثه جان بسپارد چرا که وجودش در اینده ممکن است خطرات بزرگی به بار اورد همانگونه که گاهی ماندن این اشخاص دارای مصالحی مثل  آزمایش و امتحان و امثال این هاست. سرگذشت موسی و خضر اساس و پایه اش همان است که در قرآن آمده اما متاسفانه در اطراف آن به افسانه های زیادی ساخته و پرداخته اند که گاهی افزودن آنها به این سرگذشت چهره خرافی به آن می دهد اما باید دانست که این تنها داستانی نیست که به این سرنوشت گرفتار شده  داستان های واقعی دیگر نیز از این موضوع برکنار نمانده است .

حدودها و مالکیت

(سوره نساء آیه 29- سوره بقره آیه 188)

سوره نساء آیه29

آیه :يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَيْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحيماً

ترجمه : ای اهل ایمان ، مال یکدیگر را به ناحق مخورید مگر آنکه تجارتی باشد که از روی رضا و رغبت کرده ( و سودی برید ) ، و یکدیگر را نکشید ، که البته خدا به شما بسیار مهربان است.

تفسیر : ایـن آیـه در واقـع زیـربـنـاى قوانین اسلامى را در مسائل مربوط به ((معاملات ومبادلات مالى)) تشکیل مى دهد، و به همین دلیل فقهاى اسلام در تمام ابواب معاملات به آن استدلال مى کنند، می دانیم (باطل) در مقابل (حق) است و هر چیزی را که ناحق و بی هدف و بی پایه باشد در بر می گیرد .در آیه« إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحيماً » امده است که مردم را از قتل نفس باز مى دارد و ظاهر آن به قرینه جمله آیه نهى از خودکشى و انـتـحـار می باشد ، یعنی حداوند مهربان نه تنها راضی نمی شود دیگری شما را به قتل برساند بلکه به خود شما هم اجازه نمی دهد که با رضایت خود خویشتن را به سمت نابودی بسپارید . اکنون این سوال پیش می آید که چه ارتباطی میان «قتل نفس» و «تصرف باطل  ناحق در اموال مردم» وجود دارد .پاسخ به این سوال روشن است و در حقیقت قرآن با ذکر این دو حکم پشت سر هم اشاره به یک نکته مهم اجتماعى کرده است و آن ایـن که اگر روابط مالى مردم براساس صحیح استوار نباشدو اقتصاد جامعه به صورت سالم پیش نـرود و در امـوال یکدیگر به ناحق تصرف کنند، جامعه گرفتار یک نوع خودکشى و انتحار خواهد شـد، و عـلاوه بـر ایـن کـه انـتـحـارهـاى شـخصى افزایش خواهد یافت ، انتحار اجتماعى هم از آثار ضمنى آن است.

سوره بقره آیه 188

آیه :وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَيْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَريقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

ترجمه : و اموال یکدیگر را به باطل ( و ناحق ) در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه ، ( قسمتی از ) آن را ( به عنوان رشوه ) به قضات ندهید ، در حالی که می دانید ( این کار ، گناه است

تفسیر : این آیه اشاره به یک اصل کلى و مهم اسلامى مى‏کند که در تمام مسائل اقتصادى حاکم است، و به یک معنى مى‏شود تمام ابواب فقه اسلامى را در بخش اقتصاد زیر پوشش آن قرار داد، منظور از باطل در این جا چیست ؟ بعضی ان را به معنی اموالی که از روی ظلم بدست می آید دانسته اند و بعضی اشاره به اموالی که از طریق قما و از طریق سوگند دروغ بدست می آید .

باطل که به معنی زایل و از بین برنده است همه را در بر می گیرد یکى از بلاهاى بزرگى که از قدیمترین زمانها دامنگیر بشر شده و امروز با شدت بیشتر ادامه دارد بلاى رشوه خوارى است مسئله رشوه در اسلام به قدری مهم است که امام صادق (ع) می فرماید رشوه در قضاوت کفر به خداوند بزرگ است .

انباشت ثروت ممنوع

 (سوره توبه 34 - همزه 1و2)

سوره توبه 34

آیه : يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ کَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ

ترجمه : ای اهل ایمان ، بسیاری از علماء و راهبان ( یهود و نصاری ) اموال مردم را به باطل طعمه خود می کنند و ( خلق را ) از راه خدا منع می کنند و کسانی که طلا و نقره را گنجینه و ذخیره می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند آنها را به عذابی دردناک بشارت ده.

 

تفسیر : پیشوایان یهود و نصاری به ذکر یک قانون کلی در موردثروت اندوزان پرداخته ، می گوید «کسانی که طلا و نقره را جمع آوری و پنهان می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند آنها را به عذاب دردناکی بشارت ده. »

بعضی از دانشمندان در باره لغت طلا و نقره تعبیر جالبی کرده اند که گفته اند : به «طلا» «ذهب» گفته می شود برای آن است که به زودی از دست می رود و بقایی ندارد و اینکه به «نقره» «فضه» گفته می شود به خاطر ان است که بزودی پراکنده و متفرق می گردد . و برای پی بردن به چگونگی حال اینگونه ثروتها همین نامگذاری آنها کافی است !

این /ایه به مسلمانان دستور می دهد که اموال خویش را در راه خدا و درطریق بهره گیری بندگان خدا به کار اندازند و از اندوختن و ذخیره کردن و خارج ساختن انها از گردش معاملات به شدت بپرهیزید در غیر این صورت باید منتظر عذاب دردناکی باشند . این عذاب دردناک تنها کیفر شدید روز رستاخیز نیست بلکه مجازاتهای سخت این دنیا را که بر اثر بهم خوردن موازنه اقتصادی و پیدایش اختلافات طبقاتی دامان فقیر و غنی را می گیرد نیز شامل می شود . 

همزه 1و2

آیه : وَيْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ1  الَّذي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ2

ترجمه : وای بر هر عیبجوی هرزه زبان همان کسی که مالی جمع کرده و دایم به حساب و شماره اش سر گرم است.

تفسیر : این سوره با تهدیدى کوبنده آغاز مى شود که مى فرماید: واى بر هر عیب جوى مسخره کننده اى ! 
آنها که با نیش زبان و حرکات ، دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش ‍ رو، دیگران را استهزاء کرده ، یا عیب جوئى و غیبت مى کنند، یا آنها را هدف تیرهاى طعن و تهمت قرار مى دهند.
((همزة )) و ((لمزة )) هر دو صیغه مبالغه است اولى از ماده ((همز)) در اصل به معنى شکستن است و از آنجا که افراد عیب جو و غیبت کننده شخصیت دیگران را درهم مى شکنند به آنها همزة اطلاق شده .
و ((لمزة )) از ماده ((لمز)) (بر وزن رمز) در اصل به معنى غیبت کردن و عیب جوئى نمودن است .

اصولاً ابرو و حیثیت اشخاص از نظر اسلام بسیار محترم است و هر کاری که موجب تحقیر مردم شود گناه بزرگی است در حدیثى که از پیغمبر اکرم (ص) امده است که «اَذِلَّ النّاس مِن اَهانِ النّاس» ذلیل ترین مردم کسی است که به مردم توهین کند پس به سرچشمه این عمل زشت که غالباً از کبر و ناشی از ثروت مایه می گیرد پرداخته می افزاید همانت کسی که مال را جمع آوری و شماره کرد آنقدر به مال و ثروت علاقه دارد که پیوسته آنها را می شمارد و لذت می برد . بهر حال آیه نظر به ثروت اندوزانی است که مال را نه به عنوان یک وسیله بلکه به عنوان یک هدف می نگرند و در جمع آوری آن هیچ قید و شرطی قائل نیستند . از حلال و حرام و تجاوز به حقوق دیگران ، از طریق شرافتمندانه یا از طریق پست آن را جمع آوری می کنند و آن را تنها نشانه عظمت و شخصیت می دانند .  
ممنوعیت ورود به ملک قید بدون اذن مالک ؛آیات مربوط : (سوره نور آیه 27 و 28)

آیه 27 :يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلِکُمْ خَيْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ

ترجمه 27 :ای اهل ایمان ، هرگز به هیچ خانه مگر خانه های خودتان تا با صاحبش انس و اجازه ندارید وارد نشوید و ( چون رخصت یافته و داخل شوید ) به اهل آن خانه نخست سلام کنید که این ( ورود با اجازه و تحیت ، برای حسن معاشرت و ادب انسانیت ) شما را بسی بهتر است ، باشد که متذکر شوید.

آیه 28 :فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قيلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى‏ لَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ

ترجمه 28 :و اگر کسی را نیافتید باز وارد نشوید تا اجازه یابید ، آنگاه درایید (تا به سرقت متهم نشوید) و چون به خانه درامدید و گفتند: برگردید ، به زودی بازگردید که این برای تنزیه و پاکی شما بهتر است ، و خدا به هر چه می کنید داناست.

تفسیر: در این آیات بخشی از آداب معاشرت و دستورات اجتماعی اسلام که ارتباط نزدیکی با مسائل مربوط به حفظ عفت عمومی دارد بیان شده است وآن طرز ورود به خانه های مردم و چگونگی اجازه ورود گرفتن است در این جا جمله  تَسْتَأْنِسُوا یعنی فقط اجازه گرفتن را بیان می کند اجازه ای که توأم با محبت و لطف و آشنایی و صداقت می باشد .و نشان می دهد که حتی اجازه گرفتن باید کاملاً مؤدبانه و دوستانه و خالی از هر گونه خشونت باشد .بنابراین مفهومش این است که فریاد نکشید دررا محکم نکوبید و باعبارت خشک و زننده اجازه نگیرید و به هنگامی که اجازه داده شد بدون سلام وارد نشوید ، سلامی که نشانه صلح وصفا و پیام آور محبت و دوستی است . این گونه احکام ریشه در اعماق عواطف و عقل و شعور انسانی دارد که اگر انسان کمی در ان بیندیشد متذکر خواهد شد که خیر و صلاح او در آن است و پس اضافه می کند «اگر درخواست اجازه کردید و به شما گفته شود بازگردید ، این سخن را پذیرا شوید و بازگردی که برای شما بهتر و پاکیزه تر است




تاريخ : پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:, | 1:34 | نویسنده : صادق امینی زاده |
  • روز مهدی
  • پارک ایران